تاریخ : یکشنبه, ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۳ 12 ذو القعدة 1445 Sunday, 19 May , 2024
1
فعالیت های فرهنگی امام سجاد از دیدگاه دانشمندان اهل تسنن

مسئولیت های اجتماعی امام سجاد در عرصه فرهنگی

  • کد خبر : 1056
  • ۲۵ فروردین ۱۴۰۳ - ۶:۵۹
مسئولیت های اجتماعی امام سجاد در عرصه فرهنگی
امام با تدبیر و دوراندیشی و کناره گیری مصلحتی از اوضاع سیاسی، توانست موقعیت ویژه اهل بیت علیهم السلام را پس از سال ها احیا کند و با اخلاق و رفتار کریمانه و بخشش های فراوان، دل های مردم را به سوی اسلام اصیل بکشاند. امام تا بدان حد نزد مردم محبوبیت یافت که مردم آن عصر همانند اصحاب پیامبر که دستان آن حضرت را می بوسیدند،

مسئولیت های اجتماعی امام سجاد در عرصه فرهنگی هم چنان که در رویکردهای سیاسی آن حضرت بیان شد، ایشان، عالمان را به مسئولیت هایشان آگاه می کرد و لزوم پرهیز از نزدیکی به حاکمان جور را یادآور می شد و وظیفه امربه معروف را به آنان گوشزد می کرد. از سویی دیگر، برای مقابله با تهاجم فرهنگی که در قالب بحث های علمی به درون جامعه رسوخ کرده بود، مبارزه می کرد. امام با شبهه های فکری مرجئه که همگان را به بی بند و باری فرا می خواندند و ایمان را صرف اقرار به زبان می دانستند و می گفتند: «با ایمان زبانی، هیچ گناهی ضرر نمی رساند»، به طور جدی به مبارزه برخاست. تلاش امام در این زمینه در دو جنبه نمودار است:

مبارزه همه جانبه با اباحه گری

امام سجاد علیه السلام به عبادت و پرستش حق روی آورد تا لزوم اطاعت دستورهای الهی و پرستش حق را به همراه اعتراف زبانی و قلبی به همگان نشان دهد. از این رو، گاه شبانه روز بیش از هزار رکعت نماز می خواند، به گونه ای که تعجب همگان را برانگیخته بود. مناجات ها و راز و نیازهای سوزناکی در دل شب و گاه در حضور مردم انجام می داد و وقتی به او گفته می شد: «تو فرزند رسول خدایی و مقام و موقعیت تو نزد خداوند مشخص است، پس چرا چنین خود را به رنج عبادت افکنده ای؟»، در پاسخ می فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است هر چشمی در روز قیامت گریان است، مگر چشمی که از آنچه خداوند، حرام کرده، چشم بپوشد». (۱)

امام با اخلاق و رفتار و سیره عملی خود که پیش تر بدان پرداخته شد، به همگان نشان می داد که ایمان با عمل صالح در هم آمیخته است و ایمان بدون کردار نیک و پرهیز از حرام های الهی، ایمان نیست. از سوی دیگر، به لزوم عمل و پاداش کردار نیک و پای بندی به فضایل اخلاقی و انسانی تأکید می ورزید و می فرمود:

در دنیا کسی سرور مردم می گردد که اهل بخشش باشد و در آخرت کسی که اهل دین داری و فضل و علم باشد؛ زیرا علما وارث انبیایند. (۲)

تشکیل حوزه علمی

برای سر و سامان دادن به گسستگی فرهنگی جامعه و رساندن پیام اسلام اصیل که از طریق پدرش، امام حسین علیه السلام و جدش، امیرالمؤمنین علی علیه السلام و پیامبر خدا به او رسیده بود، به تشکیل حوزه درس عظیمی روی آورد تا بدین وسیله به تربیت عالمانی فرهیخته بپردازد. چنین بود که شماری از تابعین از خرمن علوم وی خوشه های دانش و معرفت چیدند و برخی نیز همچون طاووس یمانی و ثابت بن دینار معروف به ابوحمزه ثمالی به مدارج عالی اخلاق و عرفان دست یافتند. برخی، شاگردان ایشان را بیش از ۲۷۰ تن بر شمرده اند. (۳)

برخی از آنان که در منابع اهل سنت به آن تصریح شده، عبارتند از:

حبیب ابن ابی ثابت؛ حکم بن عتیبه؛ حکیم بن جبیر؛ زید بن اسلم؛ زید بن علی بن الحسین، فرزند امام سجاد علیه السلام؛ ابوجعفر محمد بن علی الباقر علیه السلام فرزند دیگر امام؛ عمر بن علی بن الحسین علیه السلام؛ ابوحازم سلمه بن دینار مدنی؛ طاووس بن کیسان یمانی؛

عاصم بن عبیدالله بن عاصم بن عمر بن الخطاب؛ عاصم بن عمر بن قتاده؛ ابو زناد عبدالله بن زکوان؛ عبدالله بن علی بن الحسین علیه السلام، فرزند دیگر امام؛ عبدالله بن مسلم بن هرمز؛ عبیدالله بن عبد الرحمان بن موهب؛ علی بن زید بن جارعان؛ عمر بن قتاده بن نعمان؛ عمرو بن دینار؛ قاسم بن عوف شیبانی؛ قعقاع بن حکیم؛ ابو الاسود محمد بن عبدالرحمان بن نوفل؛ محمد بن فرات تمیمی؛ محمد بن مسلم بن شهاب زهری؛ محمد بن هلال مدنی؛ مسعود بن مالک اسدی؛ مسلم البطین؛ منمال بن عمرو؛ نصر بن اوس طائی؛ هشام بن عروه؛ یحیی بن سعید انصاری؛ ابو حمزه الثمالی (ثابت بن دینار)؛ ابو زبیر مکی؛ ابو سلمه بن عبدالرحمان بن عوف. (۴)

این افراد که طلایه داران دانش نزد اهل سنت به شمار می آمدند، خوشه چین علم و معرفت از محضر آن حضرت بوده اند. ایشان توانست با حرکت فرهنگی خود، جامعه اسلامی آن عصر را در مسیر اسلام اصیل قرار دهد. با تدبیر امام علیه السلام نور پر فروغ اسلام که با حرکت های ضد فرهنگی امویان و مروانیان کم فروغ شده بود، جان تازه ای گرفت و همچنان روشنی بخش جان های مسلمانان شد.

احیای موقعیت اجتماعی اهل بیت

امام با تدبیر و دوراندیشی و کناره گیری مصلحتی از اوضاع سیاسی، توانست موقعیت ویژه اهل بیت علیهم السلام را پس از سال ها احیا کند و با اخلاق و رفتار کریمانه و بخشش های فراوان، دل های مردم را به سوی اسلام اصیل بکشاند. امام تا بدان حد نزد مردم محبوبیت یافت که مردم آن عصر همانند اصحاب پیامبر که دستان آن حضرت را می بوسیدند، (۵)دست علی بن الحسین علیه السلام را برای تبرک می بوسیدند. مصعب بن زبیر، مخالف سرسخت اهل بیت می گوید:

به چشم خود دیدم که مردی بر علی بن الحسین علیه السلام در مسجد وارد شد و دست وی را می بوسید و بر چشمان خود می مالید. (۶)

آن حضرت چنان هیبت و عظمتی نزد مردم یافت که حاکمان وقت نسبت به ایشان حسادت ورزیدند. در این زمینه می توان به ماجرای مشهور فرزدق و هشام بن عبدالملک اشاره کرد.

نوشته اند که هشام پسر عبدالملک در زمان حکومت پدرش به حج رفت. او در حالی که شماری از امیران، وی را همراهی می کردند، وارد کعبه شد و خواست حجرالاسود را استلام کند، ولی به علت انبوهی جمعیت نتوانست. از این رو، منبری برایش آوردند تا وی بر آن بنشیند و بر گرد کعبه طواف کند.

هنگام طواف، علی بن الحسین علیه السلام که ردایی بر تن داشت، وارد شد، در حالی که خوش بو و خوش چهره ترین مردم بود و میان دو چشمان او بر پیشانی علامت سجده ها نمایان بود. او بر گرد کعبه به طواف پرداخت. همین که به نزدیک حجرالاسود رسید، مردم کناره گرفتند تا وی بتواند به راحتی حجرالاسود را استلام کند. وقتی هشام این ماجرا را دید، به خشم آمد، ولی چیزی نگفت. مردی شامی از هشام پرسید: این شخص چه کسی است که مردم چنین از هیبتش به وی احترام می گذارند و این گونه راه حجرالاسود را بر وی می گشایند؟ هشام بن عبد الملک گفت: او را نمی شناسم. فرزدق (شاعر) گفت: اما من او را می شناسم. شامی پرسید: ای ابوفراس او کیست؟ فرزدق شعری سرود که بخشی از آن چنین است:

این کسی است که بطحا (سرزمین وحی) با گام هایش آشناست. کعبه و حل و حرم نیز او را می شناسد.

او فرزند بهترین بندگان خداست. او پرهیزگار و پاکیزه و سرشناس است. این فرزند فاطمه علیهاالسلام است، اگر نمی شناسی که به وسیله جدش (محمد صلی الله علیه و آله) مهر خاتمیت بر انبیا خورده است.

خدا از دیر زمان او را فضیلت بخشیده و شرافت داده است و قلم تقدیر این شرافت را بر لوح (محفوظ) نگاشته است.

جدش همان کسی است که همه پیامبران بر فضیلتش گردن نهاده و امت او نیز از همه امت ها پیش افتاده اند.

همگان را مورد احسان خویش قرار داده است تا تیرگی فقر و ناداری مردم زدوده شود.

دو دستش همچو بارانی است که سودش همگانی است. همواره بخشش از آن می ریزد و پایانی ندارد.

نرم خویی است که کسی از تند خویی اش نهراسد؛ زیرا به دو چیز، یعنی بردباری و کرم آراسته است.

از خاندانی است که دوست داشتنشان، دین و دشمنی با آنان، کفر است و نزدیک شدن به آنان عامل نجات و ایمنی است.

با دوستی آنان شر و گرفتاری دور می گردد و احسان و نعمت (الهی) افزون می شود.

چون قریش او را ببیند، گوید: همه مکارم اخلاق و کرامت ها به او ختم می گردد.به نقطه ای از عزت دست یافت که اندیشه هر مسلمان عرب و عجم از دست یابی به آن مقام کوتاه است.

نزدیک است که رکن حطیم (حجرالاسود) کف دستانش را (از روی محبت) با معرفتی که دارد، نگه دارد؛ هنگامی که وی دست بر آن می کشد.

از حیا دیده بر هم می خواباند و دیگران از هیبتش، سخن نگویند؛ مگر هنگامی که لبخند بر لبان دارد.(۷)

هنگامی که فرزدق این اشعار را سرود، هشام به خشم آمد و دستور داد تا فرزدق را در محلی به نام عسفان میان مکه و مدینه زندانی کنند. وقتی خبر فرزدق به علی بن الحسین علیه السلام رسید، دوازده هزار درهم برای فرزدق فرستاد و گفت: ای ابوفراس ما را معذور بدار. فرزدق نپذیرفت و در پاسخ فرستاده امام گفت: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله، آنچه گفته ام به خاطر خشم کردن برای خدا و رسول گفته ام (چون دیدم هشام خود را به نادانی زده و می گوید تو را نمی شناسد، از این گفته به خشم آمدم) نه اینکه به نوایی برسم. آن گاه فرزدق، هشام را به زشتی یاد کرد و چنین سرود:

آیا مرا میان مدینه و جایی که دل های مردم به آن سوی متوجه است، به زندان می افکنی. آن گاه سری را که نشان از بزرگی صاحبش ندارد، به این سوی و آن سوی می چرخاند و چشمانی در بین دارد که نمی تواند (حقایق پیرامون را) درست ببیند.(۸)

در واقع، بیان فرزدق، آیینه تمام نمای مردم مدینه و عالمان آن دیار درباره علی بن الحسین علیه السلام بود و شواهد صدق آن در فصل های گذشته به تفصیل بیان شد. عبدالرحمن جامی، حنفی اشعری، قصیده فرزدق را به فارسی چنین سروده است:

پور عبدالملک به نام هشام

در حرم بود با اهالی شام

می زد اندر طواف کعبه قدم

لیکن از ازدحام اهل حرم

استلام حجر ندادش دست

بهر نظاره گوشه ای بنشست

ناگهان نخبه ی نبی و ولی

زین عباد بن حسین علی

در کساء یما و حله نور

بر حریم حرم فکند عبور

هر طرف می گذشت بهر طواف

در صف خلق می فتاد شکاف

زد قدم بهر استلام حجر

گشت خالی ز خلق راه گذر

شامی ای کرد از هشام سؤال

کیست این با چنین جمال و جلال؟

از جهالت در آن تعلل کرد

در شناسایی اش تجاهل کرد

گفت نشناسمش ندانم کیست

مدنی، یا یمانی، یا مکی است

بوفراس آن سخنور نادر

بود در جمع شامیان حاضر

گفت: من شناسمش نیکو

وز چه پرسی؟ به سوی من کن رو

آن کس است این که مکه و بطحا

زمزم و بو قبیس و خیف و منا

حرم و حل و بیت و رکن و حطیم

ناودان و مقام ابراهیم

مروه، سعی و صفا، حجر، عرفات

طیبه کوفه، کربلا و فرات

هر یک آمد به قدر او عارف

بر علو مقام او واقف

قرهالعین سید الشهداست

غنچه شاخ دوحه زهراست

میوه باغ احمد مختار

لاله راغ فخر حیدر کرار

چون کند جای در میان قریش

رود از فخر بر زبان قریش

که بدین سرور ستوده شیم

به نهایت رسید فضل و کرم

ذروه عزت است منزل او

حاصل دولت است محمل او

از چنین عز و دولت ظاهر

هم عرب هم عجم بود قاصر

جد او را به مسند تمکین

خاتم الانبیاست نقش نگین

طلعتش آفتاب روز افروز

روشنایی فزای و ظلمت سوز

جد او مصدر هدایت حق

از چنان مصدری شده مشتق

از حیا نایدش پسندیده

که گشاید به روی کس دیده

خلق ازو نیز دیده خوابانند

کز مهابت نگاه نتوانند

نیست بی سبقت تبسم او

خلق را طاقت تکلم او

در عرب، در عجم بود مشهور

گو مدانش مغفلی مغرور

همه عالم گرفت پرتو خور

گر ضریری ندید از او چه ضرر

شد بلند آفتاب بر افلاک

بوم اگر زان نیافت بهره چه باک

بر نکو سیرتان و بدکاران

دست او ابر موهبت باران

فیض آن ابر بر همه عالم

گر بریزد نمی گردد کم

هست از آن معشر بلند آیین

که گذشته ز اوج علیین

حب ایشان دلیل صدق و وفاق

بغض ایشان نشان کفر و نفاق

گر شمارند اهل تقوا را

طالبان رضای مولا را

اندر آن قوم مقتدا باشند

و اندر آن خیل پیشوا باشند

گر بپرسند ز آسمان بالفرض

سایلی: من خیار اهل الارض؟

به زبان کواکب و انجم

هیچ لفظی نیاید الا هم

هم غیوث الندی اذا وهبوا

هم لیوث الثری اذا نهبوا

ذکرشان سابق است در افواه

بر همه خلق بعد ذکر الله

سر هر نامه را رواج افزای

نام آنهاست بعد نام خدای

ختم هر نظم و نثر را الحق

باشد از یمن نامشان رونق

امام سجاد علیه السلام با این همه عظمت و جلالتی که نزد مردم داشت، همواره با فروتنی با مردم برخورد می کرد. براساس خبری که در منابع اهل سنت از امام رضا علیه السلام از پدرانش نقل شده است، علی بن الحسین علیه السلام سوار بر قاطر می شد و هرگاه می خواست به داخل شهر مدینه رود، مسیر خود را به کسی نمی گفت (تا راه را برایش قرق نکنند).

او همواره می گفت:

«راه های مشترک برای همه مردم است و من حق ندارم تا کسی را از مسیر این راه ها دور سازم». (۹)

 

۱- التدوین فی اخبار قزوین، ج ۲، ص ۱۱۰٫
۲- تاریخ دمشق، ج ۴۱، ص ۳۸۵٫
۳- محمد بن حسن طوسی، الرجال الطوسی، مؤسسه نشر اسلامی، صص ۱۲۰ – ۹۹٫
۴- تهذیب الکمال، ج ۲۰، صص ۳۸۳ و ۳۸۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۳۸۷؛ تهذیب التهذیب، ج ۵، ص ۶۶۹٫
۵- عبدالله بن عمر بن الخطاب می گفت: «کنا نقبل ید النبی صلی الله علیه و آله؛ ما همواره دست رسول خدا صلی الله علیه و آله را می بوسیدیم»؛ العقد الفرید، ج ۲، ص ۱۲۳٫

۶- همان.
۷- هذا الذی تعرف البطحاء وطائه و البیت یعرفه و الحل و الحرم هذا ابن خیر عباد الله کلهم هذا التقی النقی الطاهر العلم هذا ابن فاطمه ان کنت جاهله بجده انبیاء الله قد ختموا الله فضله قدما و شرفه جری ذاک له فی لوحه القلم من جده دان فضل الانبیاء له و فضل امته دانت له الامم عم البریه بالاحسان فانقشعت عنها الغیا هته و الاملاق و العدم کلتا یدیه غیاث عم نفعهما یستوکفان و لا یعروهما العدم سهل الخلیفه لا تخشی بوادره یزینه اثنتان: الحلم و الکرم من معشر حبهم دین و بغضهم کفر و قربهم منجی و معتصم یستدفع السوء و البلوی بحبهم و یسترب به الاحسان و النعم اذ اراته قریش قال قائلها الی مکارم هذا ینتهی الکرم ینمی الی ذروه العز التی قصرت عن نیلها عرب الاسلام و العجم یکاد یمسکه عرفان راحته رکن الحطیم اذا ما جاء یتسلم یغضی حیاء و یعضی من مسمابته خمایت کلم الا حین یتبسم.
۸- ماجرای فرزدق و هشام در بیشتر منابع اهل سنت آمده است. از جمله نک: تاریخ دمشق، ج ۴۱، صص ۴۰۲ و ۴۰۳؛ تهذیب الکمال، ج ۲۰، صص ۴۰۱ و ۴۰۲؛ سیر اعلام النبلاء ج ۴، ص ۳۹۸؛ حلیه الاولیاء، ج ۳، ص ۱۲۹؛ شذرات الذهب، ج ۱، ص ۱۴۲؛ المنتظم، ج ۶، صص ۳۳۳ – ۳۳۱٫
۹- تاریخ دمشق، ج ۴۱، ص ۳۹۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۳۹۸٫

لینک کوتاه : https://imamsajjad.ir/?p=1056

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.