صبر امام سجاد ابن عساکر از دانشمندان اهل تسنن که در شمار یکی از بزرگترین حافظان حدیث و نویسندگان تاریخ در روزگار خود می باشد؛ در کتاب تاریخ دمشق می نویسد :
گروهی مهمان امام سجاد علیه السلام بودند. خادمی که سیخ های کباب را در دست داشت، عجله کرد. سیخ ها از دست خادم رها شده و بر سر یکی از فرزندان خردسال امام سجاد علیه السلام که زیر پله ایستاده بود، افتاد و او را کشت. امام با عجله بالای سر بچه رسید و وقتی او را مرده یافت، به جای فریاد و دعوا با خادم، به او گفتند: (نگران نباش) تو عمدا چنین کاری نکرده ای. آن گاه فرمودند : تو را در راه خدا آزاد کردم. سپس برای خاک سپاری فرزندشان آماده شدند.